عدالت و قرآن قسمت هفدهم
سوره النحل آيه 90
إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
ترجمه فارسی
خدا به عدل و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان می دهد و از فحشا و، زشتکاری و ستم نهی می کند شما را پند می دهد ، باشد که پذيرای پند شويد
ترجمه انگليسي
Surely Allah enjoins the doing of justice and the doing of good (to others) and the giving to the kindred, and He forbids indecency and evil and rebellion; He admonishes you that you may be mindful
تفسير آيه
اين آيات برخي از احكام را كه با اسلام قبل از هجرت سازگار است و مايه اصلاح حال عمومي اجتماع است مانند نهي از فحشاء و منكر و ستم و آنچه ملحق به آن است مانند امر به سركشي از خويشاوندان و نهي از شكستن عهد و سوگند ذكر مي كند ، و نيز مطالب ديگري را ياد آوري مي كند كه مناسب اينها باشد و آن را اثبات كند / ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذي القربي / خداي سبحان ابتداء آن احكام سه گانه را كه مهم ترين حكمي هستند كه اساس اجتماع بشري با آن استوار است ، و از نظر اهميت به ترتيب يكي پس از ديگري قرار دارند ذكر فرموده است ، زيرا از نظر اسلام مهم ترين هدفي كه در تعاليمش دنبال شده صلاح مجتمع و اصلاح عموم است ، چون هر چند انسانها فرد فردند ، و هر فردي براي خود شخصيتي و خير و شري دارد ، و ليكن از نظر طبيعتي كه همه انسانها دارند يعني طبيعت مدنيت ، سعادت هر شخصي مبني بر صلاح و اصلاح ظرف اجتماعي است كه در آن زندگي مي كند ، بطوري كه در ظرف اجتماع فاسد كه از هر سو فساد آن را محاصره كرده باشد رستگاري يك فرد و صالح شدن او بسيار دشوار است ، ( و يا به تعبير ديگر عادتا محال است ) / بهمين جهت اسلام در اصلاح اجتماع اهتمامي ورزيده كه هيچ نظام غير اسلامي به پاي آن نمي رسد ، منتها درجه جد و جهد را در جعل دستورات و تعاليم ديني حتي در عبادات از نماز و حج و روزه مبذول داشته ، تا انسانها را ، هم در ذات خود و هم در ظرف اجتماع صالح سازد / در جمله ان الله يامر بالعدل دستور به عدل و داد مي دهد ، و عدل مقابل ظلم است ، راغب در مفردات مي گويد : عدالت و معادله لفظي است كه معناي مساوات را اقتضاء مي كند ، و به اعتبار اضافه و نسبت ، استعمال مي شود ، و عدل - به فتحه عين - ، و عدل - به كسره عين - از نظر معنا نزديك به هم هستند ، چيزي كه هست عدل - به فتحه عين - در جايي استعمال مي شود كه با بصر و حس ديده مي شود ، مانند عدل شدن اين كفه ترازو با آن كفه اش يا اين لنگه بار با آن لنگه اش ، يا اين عدد از گردو با آن عددش ، يا اين مقدار گندم با مقداري ديگر از آن ، پس بنابراين مي توان گفت عدل به معناي تقسيط و تقسيم بطور مساوي است / سپس اضافه كرده كه عدل دو قسم است : يكي مطلق كه عقل اقتضاي حسن آن را دارد ، و در هيچ زمان و عصري منسوخ نمي شود و بهيچ وجه اعتداء و ظلم شمرده نمي شود ، مانند احسان به هر كس كه به تو احسان كرده ، و آزار نكردن كسي را كه او از آزار تو خودداري نموده / دوم عدلي كه عقل ، عدالت بودن آن را تشخيص نداده بلكه بوسيله شرع شناخته مي شود ، مانند قصاص و ارش و ديه و جنايت ، و اصل مال مرتد ، كه اين قسم از عدالت قابل نسخ هست ، و در بعضي از زمانها منسوخ مي شود ، و بهمين جهت قرآن كريم همين عدالت را اعتداء و سيئه خوانده ، يكجا فرموده : فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه = پس هر كس به شما تجاوز كرد شما ( هم ) به او تجاوز كنيد و جاي ديگر فرموده : و جزاء سيئه سيئه مثلها = جزاي بدي ، بدي ديگري است مثل آن / و اين نحو از عدالت همان است كه در آيه ان الله يامر بالعدل و الاحسان منظور است ، چون عدل به معناي مساوات در تلافي است ، اگر خير است خير ، و اگر شر است شر ، و احسان به معناي اين است كه خيري را با خيري بيشتر از آن تلافي كني ، و شري را به شري كمتر از آن جواب گوئي در الدرالمنثور كه احمد از عثمان بن ابي العاص روايت كرده كه گفت : من نزد رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) نشسته بودم كه ديدم چشمهاي خود را خيره نموده فرمود : جبرئيل مرا دستور داد تا اين آيه را در اينجاي از سوره بگذارم : ان الله يامر بالعدل و الاحسان /// تذكرون / مؤلف : اين روايت را از ابن عباس از عثمان بن مظغون نيز نقل كرده است / و در مجمع البيان گفته كه روايتي رسيده كه عثمان بن مظغون گفت : از بس كه رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) اسلام را بر من عرضه كرد از روي دربايستي اسلام آوردم و اسلام در قلبم جاي نگرفته بود ، تا آنكه روزي نزدش نشسته بودم و او سرگرم تفكر و دقت بود ، ناگهان چشمها را به آسمان خيره نمود بطوري كه گوئي چيزي مي پرسد ، بعد از آنكه آنحال تمام شد ، از حالش پرسيدم فرمود : بلي ، موقعي كه داشتم با تو حرف مي زدم جبرئيل را در هوا ديدم كه نزدم مي آيد ، پس از لحظه اي نزدم آمد و اين آيه را نازل كرد : ان الله يامر بالعدل و الاحسان ، آنگاه آيه را تا به آخر بر من تلاوت كردند ، در نتيجه اسلام در قلبم جاي گرفت / آنگاه نزد عمويش ابو طالب رفته و جريان را برايش تعريف كردم ، او گفت : اي آل قريش ؟ محمد را پيروي كنيد تا ارشاد شويد ، زيرا او شما را جز به مكارم اخلاق وادار نمي كند ، آنگاه نزد وليد بن مغيره رفته اين آيه را برايش خواندم گفت اگر اين را محمد گفته باشد خيلي خوب گفته ، و اگر هم پروردگارش گفته باز خوب گفته ، عثمان مي گويد آيه افر ايت الذي تولي و اعطي قليلا و اكدي درباره وليد و گفته اش نازل شد ، تا آخر حديث / باز در مجمع از عكرمه روايت كرده كه گفت : رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) اين آيه را بر وليد بن مغيره خواندند ، وليد گفت : برادر زاده دوباره بخوان ، رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) دوباره برايش خواند ، او گفت راستي عجب حلاوتي و عجب زيبائي و بهجتي دارد ، بالايش ميوه دار و پائينش پر جوانه است ، و اين قطعا سخن بشر نيست . و در تفسير قمي به سند خود از اسماعيل بن مسلم از امام صادق ( عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير آيه مزبور فرموده : خدا در بندگانش هيچ امري ندارد ، مگر همان امر به عدل و احسان / و در تفسير برهان از ابن بابويه و او به سند خود از عمرو بن عثمان نقل مي كند كه گفت : روزي علي ( عليه السلام ) بر اصحاب خود كه سرگرم مذاكره در پيرامون مروت بودند وارد شد و فرمود چرا در اين مساله از كتاب خدا استفاده نمي كنيد ؟ گفتند : مگر در قرآن هم راجع به اين موضوع چيزي هست ؟ فرمود : در آيه شريفه ان الله يامر بالعدل و الاحسان كه عدل و احسان تفضل است / مؤلف : اين روايت را عياشي از عمرو بن عثمان عاصي از آن جناب روايت كرده و سيوطي در الدرالمنثور از ابن نجار در تاريخ خود از طريق عكلي از پدرش از آن جناب روايت كرده ، و عبارت روايت وي چنين است : علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) بر قومي گذشت كه مشغول بحث بودند ، پرسيد پيرامون چه بحث مي كنيد ؟ گفتند : درباره مروت بحث مي كنيم ، فرمود : آيا كلام خداوند در كتابش درباره اين موضوع شما را كافي نيست كه مي فرمايد : ان الله يامر بالعدل و الاحسان زيرا عدالت انصاف و احسان تفضل است / مؤلف : در عده اي از روايات عدل ، به توحيد تفسير شده ، و در بعضي ديگر به شهادتين ، و احسان به ولايت و در عده اي ديگر حرمت نقض عهد ، بوجوب ثبات بر ولايت معنا و ارجاع شده است