عدالت در قرآن كريم قسمت دوم

آيه ۱۲۹ سوره نساء

وَلَن تَسْتَطِيعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِيلُواْ كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا

ترجمه آيه

 هر چند بکوشيد هرگز نتوانيد که در ميان زنان به عدالت رفتار کنيد، لکن يکباره به سوی يکی ميل نکنيد تا ديگری را سرگشته کرده باشيد اگر از درآشتی درآييد و پرهيزگاری کنيد خدا آمرزنده و مهربان است

ترجمه انگليسی

.And you have it not in your power to do justice between wives, even though you may wish (it) , but be not disinclined (from one) with total disinclination, so that you leave her as it were in suspense; and if you effect a reconciliation and guard (against evil) , then surely Allah is Forgiving, Merciful.

تفسير آيه در تفسير الميزان

در تفسير قمي در ذيل آيه : و ان امراه خافت من بعلها نشوزا... گفته : اين آيه درباره دختر محمد بن مسلمه نازل شد كه او همسر رافع بن خديج بود و داشت پا به سن مي گذاشت ، و رافع بن خديج زن جواني سر او گرفت و اتفاقا در نظر او از دختر محمد بن مسلمه زيباتر هم بود ، لا جرم دختر محمد بن مسلمه به همسرش رافع گفت : من هيچ شكي ندارم كه تو از من دلسرد و رويگردان شده اي و همسر جوانت را بر من ترجيح مي دهي ، آيا جز اين است ؟ رافع گفت : همينطور است و علتش اين است كه او جوانتر و در نظر من زيباتر از تو است ، حال اگر مايل باشي قرار مي گذاريم كه من دو روز و يا سه روز سهم او باشم و يك روز سهم تو، دختر محمد بن مسلمه حاضر به اين تقسيم نشد، رافع به ناچار او را طلاق داد و بعدها يك بار ديگر او را طلاق گفت ، براي نوبت سوم كه مي خواست او را به خانه برگرداند دختر قبول نكرد و گفت : به شرطي بار ديگر همسرت مي شوم كه سهم مرا به كسي ندهي و خلاصه به فرموده آيه شريفه كه مي فرمايد: و احضرت الانفس الشح ، شح و بخل او گل كرد تا آنجا كه رافع او را راضي كرد و طبق دلخواه او مصالحه كرد و خداي تعالي در اين خصوص فرمود: و لا جناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحا و الصلح خير. بعد از آنكه آن زن راضي شد و در خانه شوهر قرار گرفت ، رافع نتوانست بين او و همسر جديد و جوانش به عدالت رفتار كند، اينجا بود كه آيه : و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم ، فلا تميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقه و بطور خلاصه فرمود: عدالت بطور حقيقي واجب نيست ، چون مقدور شما نيست ، هر قدر هم كه در رعايت آن حرص بورزيد بلكه اين مقدار واجب است كه حقوق همسري هر دو را اداء كنيد و چنان نباشد كه يكي را بلا تكليف و پا در هوا بگذاريد كه نه بيوه باشد و نه شوهر دار و اين سنت در همه مواردي كه مشابه مورد آيه باشد جاري است ، اگر زن خواست به همسري خود ادامه دهد و بر آنچه شوهرش با او مصالحه كرد رضايت داد، نه اشكالي متوجه شوهرش مي شود و نه متوجه او، و اگر نخواست به آن كيفيت به همسري خود ادامه دهد شوهرش طلاقش مي دهد و يا بين او و همسر ديگرش مساوات برقرار مي كند، غير از انتخاب يكي از اين دو راه ، راه ديگري ندارد مولف : اين روايت را در المنثور نيز از مالك و عبد الرزاق و عبد بن حميد و ابن جرير و ابن منذر و حاكم ( وي حديث را صحيح دانسته ) بطور اختصار روايت كرده اند

 و در تفسير در المنثور است كه طيالسي و ابن ابي شيبه و ابن راهويه و عبد بن حميد و ابن جرير و ابن منذر و بيهقي از علي بن ابي طالب ( صلوات الله عليه ) روايت كرده اند كه وقتي از معناي آيه مورد بحث سوال شد حضرتش فرمود: اين آيه درباره مردي است كه داراي دو همسر باشد يكي از آن دو پير و يا زشت باشد و شوهر از او جدا شود و خود او بر اين معنا مصالحه كند كه شوهر يك شب نزد او و چند شب نزد ديگري باشد، در صورتي كه بر اين معنا رضايت داشته باشد و آن را از طلاق و جدائي بهتر بداند اشكالي متوجه او نيست و هر گاه از اين مصالحه برگشت ، شوهرش بايد تساوي را بين آن دو رعايت كند

عدالت در قرآن ( قسمت اول )

سوره مائده آيه ۸

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

ترجمه فارسي

ای کسانی که ايمان آورده ايد ، برای خدا ، حق گفتن را بر پای خيزيد و به عدل گواهی دهيد دشمنی با گروهی ديگر وادارتان نکند که عدالت نورزيد عدالت ورزيد که به تقوی نزديک تر است و از خدا بترسيد که او به هر کاری که می کنيد آگاه است

ترجمه انگليسی

 .O you who believe! Be upright for Allah, bearers of witness with justice, and let not hatred of a people incite you not to act equitably; act equitably, that is nearer to piety, and be careful of (your duty to) Allah; surely Allah is Aware of what you do 

بيان تفسير آيه از كتاب تفسير الميزان

يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط، و لا يجرمنكم شنان قوم علي الا تعدلوا اين آيه شريفه نظير آيه اي است كه در سوره نساء آمده است مي فرمايد: يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله ، و لو علي انفسكم او الوالدين و الاقربين ان يكن غنيا او فقيرا فالله اولي بهما فلا تتبعوا الهوي ان تعدلوا و ان تلووا او تعرضوا فان الله كان بما تعملون خبيرا با اين تفاوت كه آيه سوره نساء در مقام نهي از انحراف از راه حق و عدالت در خصوص شهادت است ، و مي فرمايد: كه هواي نفس شما را به انحراف نكشاند، مثلا به نفع كسي به خاطر اينكه قوم و خويش شما است بر خلاف حق شهادت ندهيد، ( و يا به نفع فقيري به خاطر دلسوزيتان و به نفع توانگري به طمع پول او شهادت بنا حق ندهيد )، ولي آيه مورد بحث در مقام شهادت بنا حق دادن عليه كسي است به انگيزه بغضي كه شاهد نسبت به مشهود عليه دارد، به اين وسيله يعني با از بين بردن حقش انتقام و داغ دلي گرفته باشد. واضحتر بگويم در سوره مائده فرموده : كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و در آيه سوره نساء فرموده : كونوا قوامين بالقسط شهداء لله و اين تفاوت در تعبير بخاطر تفاوتي است كه در مقام اين دو آيه هست ، در آيه سوره مائده غرض اين بوده كه مومنين را از ظلم در شهادت به انگيزه سابقه دشمني شاهد نسبت به مشهود عليه نهي كند، لذا شهادت را مقيد به قسط كرد، و فرمود: بايد كه شهادت شما به قسط و به حق باشد و در شهادت دادن عداوت و غرضهاي شخصي را دخالت ندهيد، به خلاف آيه سوره نساء كه سخن از شهادت دادن به نفع كسي به انگيزه دوستي و هوا دارد، و شهادت دادن به نفع دوست و محبوب ظلم به او نيست ، گو اينكه خالي از ظلم هم نيست ( چون به غير مستقيم حق خصم محبوبش را ضايع كرده ) و ليكن از آن جهت كه شهادت به نفع محبوب است ظلم شمرده نمي شود، و لذا در آيه سوره مائده امر كرد به شهادت به قسط و آنگاه اين شهادت به قسط را تفريع كرد بر يك مساله كلي و آن قيام لله است و در سوره نساء اول امر كرد به شهادت دادن براي خدا و دخالت ندادن هواها و دوستيها را در شهادت ، و سپس آنرا تفريع كرد بر قيام به قسط. و نيز به همين جهت در آيه مائده جمله : اعدلوا هو اقرب للتقوي و اتقوا الله را تفريع كرد بر شهادت دادن به قسط، و در اين جمله كه نتيجه شهادت بر قسط است امر كرد مومنين را به عدالت ، و اين عدالت را وسيله اي شمرد براي حصول تقوا، ولي در آيه سوره نساء قضيه را به عكس كرد يعني جمله : فلا تتبعوا الهوي ان تعدلوا را متفرع كرد بر امر به شهادت براي خدا، نخست امر كرد به اينكه براي خدا شهادت دهيد، و سپس از پيروي هوا و ترك تقوا نهي نموده ، اين پيروي هوا و ترك تقوا را بدترين وسيله براي ترك عدل شمرد. آنگاه در هر دو آيه از ترك تقوا به يك جور تحذير كرد، در آيه سوره نساء فرمود: و ان تلووا او تعرضوا فان الله كان بما تعملون خبيرا يعني اگر تقوا به خرج ندهيد خدا بدانچه مي كنيد با خبر است ، و در سوره مائده فرموده : و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون ،

 و اما معناي جمله : قوامين لله شهداء بالقسط... از سخناني كه پيرامون آيات قبلي داشتيم روشن شده است . اعدلوا هو اقرب للتقوي ... ضمير هو به كلمه عدل بر مي گردد، - گو اينكه قبل از ضمير چنين كلمه اي نبود، و ليكن از معناي اعدلوا فهميده مي شد، در نتيجه معناي جمله چنين است : عدالت پيشه كنيد كه عدالت به تقوا نزديكتر است

آداب باطني قرائت قرآن كريم

 آداب باطني تلاوت قرآن چند چيز است:

1- تذكر عظمت كلام و علو مرتبه آن و ياد آوردن فضل الهى و لطف او را بر خلق خود، كه چنين كلامى را از عرش جلال، امر به نزول اجلال فرموده و آن را به فهم‏ بندگان خود نزديك ساخته و كلام خود را لباس حروف پوشانيده تا مخلوقان را طاقت‏ شنيدن آنها باشد. و اگر حقيقت جمال كمال كلام خود را به لباس حروف نپوشانيدى نه‏ عرش را توانايى شنيدن آن مي بود و نه ما تحت الثرى را. بلكه اجزاء ايشان متلاشى مي شد. « لو انزلنا هذاالقرآن على جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشية الله»؛ « اگر ما اين‏ قرآن را بر كوهى فرو مى‏فرستاديم مى‏ديدى آن را كه ذليل مى‏شد و از هم ‏شكافته مى‏گرديد.» (17)

آخر مخلوق ضعيف را كجا طاقت عظمت كلام الهى و ياراى تحمل تلالؤ و درخشندگى نور اوست؟!  خداى متعال  كلام خود را با وجود علو درجه آن براي فهم قاصر انسانى به واسطه بيان، آن را به كسوت حروف و الفاظ، شبيه‏ نموده است‏. مثل اين که انسان براي صدا كردن حيوانات، چون قادر به سخن گفتن با آنها نيست و حيوانات از درک  كلام انسانى كه از روى شعور و عقل صادر مي شود، قاصر است، لهذا آدمى در سخن گفتن از مرتبه انسانيت تنزل مى‏كند و در تكلم با آن‏ حيوانات به آنچه لايق آنهاست صدا مى‏كند.

پس همچنين انسان چون از حمل كلام الهى قاصر و عاجز بوده، لهذا خداوند كلام خود را از عرش عظمت و جلال، به درجه فهم انسان نزول داده است. و در مظاهر حروف و اصوات‏ تجلى کرده است .

 

2- قاري در وقت قرآن خواندن، متذكر تعظيم صاحب كلام گردد و ياد آورد كه:

آنچه مى‏خواند كلام بشر نيست ‏بلكه كلام خداوند عالم و خالق شمس و قمر است. و در خواندن كلام او نهايت‏ خطر است. و همچنان كه سزاوار نيست كه بى‏طهارت دست‏ بر جلد و ورق و كلمات آن زند، همچنين زبان هاى ناپاك را كه به كلمات ناشايست ‏متكلم مى‏گردند سزاوار نيست كه آن را بخوانند. و دل هاى آلوده به رذايل اخلاقي شايسته نيست كه به حول معانى آن بگردند.

بايد در آن وقت، متذكر تعظيم كلام و متكلم باشد. و اگر به جهت غفلت‏ دل، در آن وقت، تعظيم متكلم را مستحضر نباشد ساعتى قبل از تلاوت، تفكر در صفات و افعال الهى نمايد و مستحضر گردد كه: اين كلام كسى است كه به علت اراده ‏و مشيتش، همه آنچه مى‏بيند و مى‏شنود از عرش و كرسى و آسمان و زمين و آنچه در ميان آنها و در زير و بالاى آنهاست‏ به وجود آورده و خالق و رزّاق كل، اوست. و همه موجودات و مخلوقات از ثرى تا به ثريا در قبضه قدرت او مسخر و اسيرند. برخى غريق فضل و رحمت او و بعضى گرفتار سخط و سطوت او. و جميع اينها را هيچ قدر نيست در نزد آنچه محسوس نيست از عوالم مجردات. و چون‏ در امثال اينها تفكر كند قلب او مستغرق - غرق شده - عظمت الهى مى‏گردد.

و يكى از بزرگان دين، چون قرآن را براى تلاوت مي گشود مي گفت: «هذا كلام ربى، هذا كلام ربى»؛ اين كلام پروردگار من است. اين كلام پروردگار من است، و بيهوش مي گشت.

 

3- قاري با حُزن و رقت قلب تلاوت نمايد.

 از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام  روايت است كه:« قارى قرآن، محتاج‏ به سه چيز است: دلى خاشع، بدنى فارغ، و مكانى خلوت. زيرا هر گاه دل او خاشع ‏باشد شيطان از او مى‏گريزد. و چون بدن او از مشاغل فارغ باشد دل او متوجه قرآن ‏خواندن مى‏شود و عارضه‏اى عارضش نمى‏شود كه او را از نور قرآن و فوايد آن‏ محروم سازد. و چون در مكان خلوتى باشد و از خلق كناره گرفته باشد، باطن او با خدا انس مى‏گيرد و حلاوت خطاب هاى الهى را كه با بندگان صالح خود كرده مى‏يابد، و لطف او را به ايشان مى‏داند. و چون از اين مشرب جامى نوشيد هيچ حالى را بر آن ‏اختيار نمى‏كند. و هيچ وقتى را از اين خوش تر نمى‏دارد، زيرا در آن وقت ‏بى ‏واسطه در مناجات با پروردگار است.‏» (18)

 

4- حضور قلب و ترك افكار دنيوي و وساوس باطل در هنگام تلاوت .

 

5- تدبر در معانى قرآن. و آن امرى است غير از حضور قلب.

خداى متعال مى‏فرمايد: « افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها»؛ « آيا تفكر و تدبر در معانى قرآن نمى‏كنند يا بر دل هاى ايشان قفلها زده‏اند؟!» (19)

و اگر قاري نتواند در آيه تدبر كند؛ مگر اين كه آيه را تكرار كند سزاوار آن است كه تكرار نمايد.

و به اين سبب بسيار بوده اند از بزرگان دين که آيات را تكرار مى‏كرده‏اند. چه بسا بوده كه در يك آيه، مدتى توقف مى‏نمودند.

 

6- در تدبر به فهم معنى ظاهر اكتفا نكند، بلكه سعى كند تا حقيقت معنى ‏بر او روشن شود. پس چون به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر صفات الهى است مثل:« و هو السميع البصير.» (20)

يا آيه « هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبارالمتكبر.» (21)

در معانى اين اسماء و صفات نيكو تامل كند تا شايد كه اسرار آنها بر او منكشف گردد.

و چون به آياتى رسد كه ذكر افعال الهى در آنها شده، و از خلقت آسمان ها و زمين، ملائكه و ستارگان، كوه ها و حيوانات و نباتات، ابر و باد و باران و غيره سخن گفته شده؛  پس عظمت و جلال الهى را ياد آورد. و در هر فعلى، فاعل آن را ملاحظه كند.

و چون به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر وصف بهشت ‏يا دوزخ يا غير اينها از احوال ‏آخرت است، متذكر اين گردد كه آنچه در اين عالم است از نعمت ها و بلاها در پيش ‏نعمت و بلاى آخرت قدر محسوسى ندارد. پس از آن به عظمت‏ خدا پى ‏برد. و در دل، منقطع به او شود، كه او را از عقوبات آن عالم نجات بخشد. و به نعيم و لذات آن برساند.

و چون به احوال انبياء، و آنچه بر ايشان وارد شده از ايذاى - آزار- امت و قتل و ضرب‏ ايشان رسد، متذكر بى‏نيازى و استغناى الهى گردد. و متوجه اين مطلب شود كه: اگر همه‏ ايشان با امت هايشان هلاك مى‏شدند به قدر ذره‏اى در ملك او اثرى ظاهر نمى‏شد.

و چون به آيه‏اى رسد كه بيان نصرت و يارى اهل حق در آن است متذكر قدرت ‏الهى و علو حق او گردد.

و همچنين در جميع آيات وعده و وعيد و امر و نهى توجه نمايد.

 

7- خود را از آنچه مانع فهم معانى قرآن است نگاهدارد. و آن چند امر است:

    - تقليد و تعصب از مذهبى که طالب حق نيست، زيرا آن به منزله پرده‏اى است از براى آئينه دل، از تابيدن آنچه غير اعتقاد اوست، منع مى‏كند.

    - جمود بر تفسير ظاهر قرآن به اعتقاداتى كه غير از اين، تفسيرى براى‏ آن نيست. که در روايات از آن منع شده است.

    - صرف همت و ذهن و فهم خود، در تحقيق حروف و مخارج آن ‏و ساير امورى كه متداول ميان قاريان است، زيرا همه تأمل را صرف اين مسئله كردن، مانع ‏از فهميدن معانى آن است.

    - اصرار بر گناهان ظاهري و باطني و پيروى از شهوات، كه باعث تاريكى ‏دل و محروم شدن از كشف اسرار حقايق و تابيدن انوار معارف حقه است .

 

8- قاري هر خطابى كه در قرآن ملاحظه كند چنان تصور كند كه خطاب به اوست و او مقصود از آن خطاب مي باشد. و هر قصه از قصص انبياء را مشاهده نمايد تأمل ‏كند كه مقصود از آن، عبرت گرفتن اوست نه محض قصه خوانى و حكايات. زيرا جميع قرآن، هدايت و ارشاد و رحمت و شفا و موعظه و نور و راهنمايى براي عالميان است.

پس هر كه آن را بخواند بايد كه خواندن او به نحوى باشد كه بنده، فرمان آقاى خود را كه به او نوشته بخواند و آن را بفهمد و به مقتضاى آن عمل كند .

 

9- دل قاري به آثار آيات متاثر شود .

براى قاري به حسب هر آيه، حالات‏ متفاوت  از قبيل خوف و حزن و شادى، بهجت و بيم و اميد، دلتنگى و گشادگى حاصل شود . به اين نحو كه چون به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر تهديد و وعيد است، دل او مضطرب گردد و از خوف مرتعش شود و صيحه زند كه گويا از شدت بيم، قالب تهى مى‏كند.

و چون به آيه‏اى رسد كه دلالت ‏بر وسعت رحمت و وعده مغفرت كند؛ شاد و فرحناك گردد و شكفتگى و انبساط در او به هم رسد.

و چون به وصف بهشت رسد، اثر شوق به آن در دل او ظاهر شود. و چون به شرح دوزخ رسد علامات خوف در او پيدا گردد.

و چون به ذكر صفات جلال و جمال و اسماى خداوند متعال رسد، خضوع‏ و فروتنى كند و به ياد عظمت و كبرياى او افتد. و مقصود كلى از تلاوت ‏قرآن، حصول اين حالات است در دل و عمل به آن، والا تنها حرکت زبان، امر سهلى است.

 

10- در تلاوت قرآن، حال قاري در ترقى باشد، زيرا درجات تلاوت كنندگان، كه ازغافلين نيستند و از مرتبه غفلت ‏بيرون آمده‏اند سه گونه است:

     الف- قاري خود را چنان تصور كند كه در حضور پروردگار ايستاده و قرآن مى‏خواند و خداى متعال به او نظر مى‏كند و كلام او را مى‏شنود. و در اين وقت، حال او تملق و سؤال و تضرع و ابتهال است.

     ب- چنان در قلب خود مشاهده نمايد كه گويا خداوند عظيم به لطف و كرم خود به او خطاب مى‏كند و سخن مى‏گويد و امر و نهى مى‏كند. و مقام او در اين وقت، مقام ‏هيبت و حيا و گوش دادن و شنيدن است.

    ج- مطلقاً متوجه خود و تلاوت خود نباشد، بلكه همه همّت او توجه بر صاحب كلام باشد. و فكر او منحصر در او باشد . به نحوى كه گويا مستغرق مشاهده‏ جمال او است و او را پرواى غير او نيست.

و اين، درجه «مقربين‏» و«صديقين‏» است. و دو درجه سابق، درجه «اصحاب‏ يمين‏» است. و آنچه غير اينها باشد درجات غافلين است.

حضرت سيد الشهدا عليه السلام  روحى فداه اشاره به مرتبه سوم فرموده است: « الذى تجلى لعباده فى كتابه بل فى كل شى‏ء. و اراهم نفسه فى خطابه بل فى كل نور وفى‏ء»؛ براى بندگان خود، در كتاب خود تجلى كرد، بلكه در هر چيزى. و نمود خود را به ايشان در خطاب خود، بلكه در هر نور و سايه‏.» (22)

روايت است كه « حضرت امام جعفر صادق عليه السلام  را در نماز، حالتى روى ‏داد كه بيهوش بر زمين افتاد، و چون به هوش آمد از سبب آن پرسيدند فرمود: آيه اي را مكرر خواندم تا اين که گويا آن را از صاحب كلام شنيدم و چشمم را طاقت ديدن قدرت او نماند.» (23)

و اگر كسى به اين درجه رسيد بهجت او بى ‏حد، و لذت و حلاوت تلاوت او بى‏پايان مى‏گردد.

و يكى از بزرگان گفته است كه « من قرآن مى‏خواندم و مطلقاً شيرينى آن را نمى‏فهميدم تا آن كه به نحوى شد كه گويا قرآن را از پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‏شنوم كه بر صحابه بزرگ مى‏خواند. و بعد از آن، از اين مقام ترقى كردم، پس‏ مى‏خواندم آن را تا گويا از جبرئيل مى‏شنيدم كه به پيغمبر اکرم صلى الله عليه ‏و آله تلقين مى‏نمود. پس خدا لطف وجود به من فرمود كه به مقام بالا ترقى نمودم كه گويا آن را از صاحب كلام مى‏شنوم . و در آن وقت نعيم و لذتى يافتم كه نسبت به آن نمى‏توانم صبر كرد.» (24)

و بعضى از صحابه گفته اند كه: «هر گاه دل ها پاك گردد هرگز از قرائت قرآن سير نمى‏گردد.» (25)

 

11- از حول و قوه خود غافل شود و چشم، رضا و خوبى خود را نبيند.

 پس‏ هر گاه به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر وعد و مدح نيكان باشد خود را از زمره ايشان نبيند. و از اهل آن وعده نشمارد، بلكه اهل صدق و يقين را از اهل آن وعده شمارد. و آرزو نمايد كه خدا او را به ايشان ملحق سازد. و چون به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر مذمت‏ گناهكاران و مقصرين باشد خود را به نظر در آورد و چنان تصور نمايد كه خود مخاطب‏ به اين آيه است.

‏حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در وصف‏ متقين مى‏فرمايد: « چون به آيه‏اى رسيدند كه مشتمل است‏ بر تهديد و تخويف، گوش هاى دل خود را به آن متوجه مى‏دارند و چنان پندارند كه صداى فرياد غُريدن جهنم به ‏گوش‏هاى ايشان مى‏رسد.» (26)

اميد که خداوند متعال توفيق دهد که به راستي قاري و تلاوت کننده قرآن عظيم و عامل به آيات کريمه آن باشيم .

پيوندها :

17- حشر/ 21. 18- مصباح الشريعة، باب 14، صص 100- 97. 19- محمد/ 24. 20- او شنوا و بيناست. ( شورى/ 11). 21- اوست ‏خداى يكتايى كه غير او خدايى نيست، ‏سلطان مقتدرعالم، پاك از هر نقص و آلايش، منزه از هرعيب و ناشايست، ايمنى بخش، نگهبان جهان و جهانيان، غالب و قاهر با جبروت و بزرگوار منزه و پاك از هر چه بر او شريك پندارند.(حشر/23) 22- جامع السعادات، ج 3، ص 377. 23- محجة البيضاء، ج 2، ص 248/ احياء العلوم، ج 1، ص 259. 24- همان/ احياء العلوم، ج 1، ص 256. 25- همان . 26- نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 184، ص 613.

آداب ظاهري تلاوت قرآن كريم

آداب ظاهري تلاوت قرآن، عبارت است از:

1- قرآن رو به قبله تلاوت شود.

2- شخص تلاوت کننده با وضو باشد.

3- دهان خوش بو و پاکيزه باشد. حضرت رسول اکرم (ص) مى‏فرمايد:« راه ‏قرآن‏» را نظيف و پاكيزه كنيد. مى‏پرسند: راه قرآن چيست؟

مى‏فرمايد: ‏دهان ها‏يتان. مى‏پرسند: چگونه؟ مى‏فرمايد: با مسواك. (9)

4- براي رعايت ادب، قاري با سكون و وقار نشسته باشد، يا ايستاده رو به قبله و سر پيش افكنده و تكيه نزده و چهار زانو ننشسته ‏باشد، و پاى خود را دراز نکند. بلكه مانند كسى باشد كه در نزد جليل الشان ‏مى‏نشيند، يا مى‏ايستد و احترام را رعايت نمايد.

5- قاري شمرده و با آرامش بخواند. از اين جهت است كه در احاديث آمده است كه: «هر گاه كسى در كمتر از سه‏ روز، قرآن را ختم كند، دانا نيست.‏» (10)

در حديث ديگر روايت شده که: «دوست ندارم كه كسى در كمتر از يك ماه، يك ختم قرآن ‏كند .» (11) البته ماه مبارک رمضان مستثني شده و در روايت آمده: « در هر سه روز، قرآن را ختم ‏كنيد.» (12)

6- از جمله آداب، آن است كه تلاوت کننده گريه نمايد. و اگر او را گريه نيامد، حالت گريه و زاري به خود بگيرد.

7- قاري قرآن را با صداي اندكى بلند بخواند، البته اگر از ريا ايمن باشد.

8- در دستورتلاوت قرآن، صداى خوش سفارش شده است و از قارى خواسته‏اند كه نكات ‏ظريف تلاوت - اعم از كشيدن صدا و يا زير و بم آن و ترجيع قرائت و غيره - را رعايت كند.

رسول اکرم صلى الله عليه و آله فرمود:«هر چيز زيورى دارد و زيور قرآن، آواز خوش است.‏»

پيامبر اکرم در روايتي ديگر مي فرمايد: « قرآن را با صداى خود خوش كنيد، زيرا صداى خوش زيبايى قرآن را افزون ‏مى‏كند.»

9- حق آيات مراعات شود. بدين نحو كه؛ قاري وقتي به آيه سجده رسد سجده كند. و چون به آيه عذاب رسد به خدا پناه برد. و چون به آيه رحمت و ذكر نعيم بهشت رسد، آن را از خدا مسئلت نمايد. و چون به‏ آيه‏اى رسد كه مشتمل بر تسبيح يا تكبير پروردگار باشد تسبيح و تكبير او كند. و چون‏ به آيه دعا و استغفار رسد دعا و استغفار نمايد.

در حديث ديگر، امام صادق عليه السلام فرموده است:

كسى كه قرآن بخواند، ولى قلبش رقت پيدا نكند و در برابر خداوند خاضع نشود و در درون، حالت ‏حزن و خشيت و هراس نيابد، شأن و جايگاه والاى خدا را سبك شمرده است. بنگر كه كتاب پروردگارت را چگونه مى‏خوانى و با منشور سعادت ‏خويش چه برخوردى دارى؟ و اوامر و نواهى آن را چگونه پاسخ مى‏دهى و حدود و تكاليف آن را چگونه ‏امتثال و فرمان بردارى مى‏كنى؟! در آيه‏هاى وعد و وعيد، درنگ كن، در امثال و مواعظ قرآن انديشه نما. مبادا اقامه حروف و قرائت ‏ظاهر، تو را در تباه ساختن حدود آن بيندازد!... (13)

10- در ابتداى قرائت « اعوذ بالله من الشيطان الرجيم‏» گفته شود.

11- قاري از هر سوره كه فارغ شود بگويد:

«صدق الله العلى العظيم و بلغ رسوله الكريم اللهم انفعنا به و بارك لنا فيه الحمد لله رب العالمين.‏» 

12- قرآن با نيت خالص و براي رضاي خدا تلاوت شود. تلاوت‏ كننده بايد مواظب دام و دانه‏ شيطان باشد و در پُر رنگ كردن اخلاص خود در تلاوت قرآن بكوشد.

 اين ضرورت از آن جا دو چندان مى‏گردد كه شيطان در تلاوت قرآن راحت‏تر از ديگر عبادات مى‏تواند رخنه كند، زيرا تلاوت قرآن با ارائه‏ هنر تلاوت و صوت و تجويد همراه است. همين نكته مى‏تواند مركب شيطان در به انحراف كشاندن انگيزه‏ تلاوت كننده باشد .

به عبارت ديگر كسانى كه به قصد ارائه‏ صوت و هنر تجويد خود و در نتيجه كسب وجهه در نزد اين و آن قرآن را تلاوت مى‏كنند، مرتكب عبادت ريايى شده و نه تنها اين تلاوت ارزش و پاداش الهى ندارد، بلكه بر اساس روايتى كه بيان شده، خشم پروردگار را به دنبال دارد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «... اى عالم به قرآن! به وسيله‏ آن فروتنى پيشه كن تا خداوند تو را بالا ببرد و آن را وسيله‏ عزت‏ طلبى و تكبر قرار مده تا خوارت نگرداند. اى داناى قرآن! خود را براى خدا بياراى، تا خدا تو را بيارايد و خود را به آن - قرآن-  به خاطر مردم مياراى، تا خداوند تو را به آن زشت ننمايد... .» (14)

و كسى كه از روى ريا و سمعه و براى جدال با جاهلان و مباهات به علما قرآن را ياد بگيرد، در قيامت ‏خداوند استخوان‏هايش را متفرق كند و هر گاه قرآن را ياد بگيرد و فروتنى نمايد و بندگان خدا را قرآن ياد بدهد و از خداوند پاداش بطلبد، در بهشت  كسى پاداشش از او بيش‏تر نيست... .» (15)

13- در هنگام قرائت قرآن ساکت شود. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: هر گاه نزد تو قرآن تلاوت مى‏شود، بر تو لازم است گوش بدهى و سكوت و توجه داشته باشى؛ « اذا قرى‏ء عندك القرآن وجب عليك الانصات و الاستماع.‏» (16)

اين همان نكته قرآنى است كه در آيه 204 سوره اعراف آمده است: " و اذا قرى‏ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا ترحمون."

14- قاري از روى «مصحف‏» تلاوت كند كه نگاه به «مصحف‏» و تلاوت از روى آن، حساب خاصى دارد و در روايات، روى اين موضوع تاكيد شده است.

 15- به هنگام تلاوت قرآن، به چيز ديگرى فكر نكند و متوجه آيات قرآن باشد .

پيوند ها :

9- الحياة، ج 2، ص 158. 10- محجة البيضاء، ج 2، ص 222 / احياء العلوم، ج 1، ص 248. 11- اصول كافى، ج 2، ص 617، ح 1. 12-همان، ص 618، ح 5 . 13- بحارالانوار، ج ‏89، ص‏207. 14- اصول كافى، باب مربوط به قرآن . 15- چهل حديث ‏حضرت امام خمينى ( رحمة الله)، ص 427 . 16- وسائل الشيعه، ج 4، ص 861 .

هدف از تلاوت قرآن چيست؟

مطلوب در تلاوت قرآن شريف آن است كه - قرآن-  در اعماق قلب انسان تاثير گزارد و باطن انسان صورت كلام الهى گيرد، و از مرتبه ملكه به مرتبه تحقق رسد. و اشاره به اين فرموده آنجا كه - معصوم -  فرمايد: « جوان مؤمن اگر قرائت كند، قرآن در گوشت و خون او وارد شود.» و اين كنايه از آن است كه صورت قرآن در قلب مستقر و جايگزين گردد به طورى كه خود باطن انسان، كلام الله مجيد و قرآن حميد، گردد به اندازه لياقت و استعدادش. (2)

 چه كنيم تا از قرائت قرآن بهره بيشترى ببريم؟

يكى از آداب مهمه قرائت قرآن كه انسان را به نتايج ‏بسيار و بهره بى‏شمار نايل كند، « تطبيق‏» است. آن چنان كه در هر آيه از آيات شريفه كه تفكر مى‏كند، مفاد آن را با حال خود منطبق كند، و نقصان خود را به واسطه آن مرتفع كند و امراض خود را بدان شفا دهد. مثلا، در قصه شريفه حضرت آدم (ع)، ببيند سبب مطرود شدن شيطان از بارگاه قدس با آن همه سجده‏ها و عبادت‏هاى طولانى چه بوده، خود را از آن تطهير كند؛ زيرا مقام قرب الهى جاى پاكان است، با اوصاف و اخلاق شيطانى قدم در آن بارگاه قدس نتوان گذاشت. از آيات شريفه استفاده مى‏شود كه مبدا سجده ننمودن ابليس خودبينى و عُجب بوده كه كوس ( انا خير منه خلقتني من نار و خلقته من طين) (3) زد، و اين خودبينى اسباب خودخواهى و خود فروشى - كه استكبار است- شد؛ و آن، اسباب خود رايى - كه استقلال و سرپيچى از فرمان است - شد، پس مطرود درگاه گرديد. آنچه سبب مطروديت درگاه قدس است در هر كسى باشد مطرود است؛ شيطان خصوصيتى ندارد، آنچه او را از درگاه قرب دور كرد ما را نگذارد كه به آن درگاه راه يابيم. (4)

  شرايط و آداب تلاوت قرآن

ثواب تلاوت قرآن، از حد بيرون، و قدر و فضيلت آن افزون است. از پيامبر اکرم  صلى الله عليه و آله  روايت است كه: «هيچ شفيعى در روز قيامت ‏بلند مرتبه ‏تر از قرآن نيست، نه پيغمبرى و نه ملكى و نه غير اينها.» (5)

و فرمود: « خداى تعالى هزار سال پيش از آن كه عالم را خلق كند سوره طه و يس را خواند، چون ملائكه آن را شنيدند گفتند: خوشا به حال امتى كه اين سوره ها برايشان ‏نازل شود. و خوشا به حال سينه‏هايى كه اينها را حفظ كند. و خوشا به حال زبان هايى كه‏ اينها را بخواند.» (6)

و نيز فرمود كه: «هر گاه قرآن در پوستى باشد آتش به آن نمى‏رسد.» (7) کنايه از اين که هر كس قرآن را حفظ نموده باشد آتش پوست‏ بدن او را مس نمى‏كند.

و نيز از آن حضرت روايت است كه:« دل ها زنگ مى‏گيرند همچنان كه آهن زنگ‏ مى‏گيرد. شخصى عرض كرد: يا رسول الله! جلاى آن به وسيله چه چيزي صورت مي گيرد؟ فرمود: تلاوت ‏قرآن و ياد مرگ‏.» (8)

و احاديث در خصوص ثواب آن بى‏حد و حصر است. و چگونه چنين نباشد؟ و حال اين كه آن كلام پروردگار است كه حضرت روح الامين حامل آن، و بر سيدالمرسلين نازل شده است.

براي تلاوت قرآن کريم ‏آداب و شرايطي  ذکر نموده اند، که آداب آن بر آداب ظاهري و آداب باطني تقسيم مي شود.

پيوندها

 ۲- قرآن از ديدگاه امام خمينى، ص 103. 3- من بهتر از اويم، مرا از آتش و او را از گل آفريدى. اعراف / 12. 4- قرآن از ديدگاه امام خمينى، صص 113- 114. 5- محجة البيضاء، ج 2، ص 210 / احياء العلوم، ج 1، ص 245. 6- همان . 7- همان . 8- محجة البيضاء، ج 2، ص 211/ احياء العلوم، ج 1، ص 245.

نقش تلاوت قرآن در شخصيت انسان

 تلاوت همراه با ترتيل قرآن از امور مهمى است كه بر شكل‏ گيرى ايمان شخص تأثير مى‏گذارد. به صورتى كه انسان با خواندن قرآن، لطافت و قوت را با هم مى‏آموزد. در مسائل عاطفى و احساسى، نرم ‏دل و در دشوارى‏ها و برخورد با مشكلات و رنج و دردها محكم و قوى مى‏شود. از اين‏ رو قرآن كريم خطاب به پيامبر خدا(ص) مى‏فرمايد:« اى جامه به خود پيچيده، شب را جز كمى به پاخيز، نيمى از شب را، يا كمى از آن كم كن، يا بر نصف آن بيفزا، قرآن را با دقت و تأمل بخوان.»(مزمل/ 1 ـ 4) همه‏ اينها براى آمادگى تحمل بار سنگين و پذيرش مسؤوليت بزرگ است: « چرا كه ما به زودى سخنى سنگين به تو القا خواهيم كرد.» (مزمل/ 5) و نسبت به مؤمنين تخفيف داده شده مى‏فرمايد:«اكنون آنچه براى شما ميسّر است قرآن بخوانيد. او مى‏داند به زودى گروهى از شما بيمار مى‏شوند، و گروهى ديگر براى به دست آوردن فضل الهى ( و كسب روزى) به سفر مى‏روند. و گروهى ديگر در راه خدا جهاد مى‏كنند ( و از تلاوت قرآن باز مى‏مانند).» از نشانه‏هاى اساسى و جدّى پرهيزكاران كه در طول شبانه روز به طور طبيعى در آن‏ها مشاهده مى‏شود، اين است كه با خواندن قرآن به نفس خود حالت حزن و اندوه مى‏دهند. حضرت على (ع) علاقه آنها را چنين وصف مى‏فرمايد:« پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكر و انديشه مى‏خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى‏يابند. و اضافه مى‏فرمايد: و هر گاه به آيه‏اى مى‏رسند كه ترس از خدا در آن باشد گوش دل به آن مى‏سپارند، و گويا صداى بر هم خوردن شعله‏هاى آتش، در گوششان طنين افكن است.»(1)

1- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، صص403-404 .

آداب تلاوت قرآن

 پيامبر خدا صلوات الله عليه در عرصه قيامت، در آن روز هولناك و دشوار با افسوس و دلى پُردرد، قرآن ‏به دست مى‏ايستد و شكايت جانكاهى را به پروردگار مى‏كند:« پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند.»(فرقان/ 30) گويا رسول خدا(ص) مى‏فرمايد خداوندا! مردم، نور، روشنگرى و بيانگرى قرآن را رها كردند، جداگر حق از باطل، رحمت و شفا را ترك گفتند، تشنه گشتند در حالى كه آب زلال و گوارا در كنارشان بود، در ظلمات زندگى كردند در حالى‏ كه در نزدشان نورِ آشكار و روشنگر بود. آه چه سنگين زيان و بزرگ خسارتى كرده است، كسى كه اين همه را رها كند! در اين بررسى مقصود ما از رها كنندگان قرآن، سركشان و ستمگران نيستند كه قرآن را بر سر نيزه كرده و با قرآن عليه قرآن مى‏جنگيدند و در پوشش اسلام و قرآن با سرنيزه‏هاى صفين قرآن را حمل مى‏كردند و يا مسجد ضرار را با انبوه منافقان پُر مى‏كنند؛ اينان دشمن‏ترين، دشمنان اسلام و قرآن‏اند، بلکه روي سخن با ايمان آوردگان، دينداران و پايبندان به مكتب است. آنان که تلاوت قرآن را رها کرده و از آن غافلند، و باعث مهجوريت و غربت قرآن شده اند. متأسفانه از پديده‏هاى آشكار در جامعه اسلامى ترك تلاوت و قرائت قرآن كريم است، با وجود آيات فراوان قرآن درباره تلاوت آن، و دعوت پيامبراكرم (ص) و امامان عليهم السلام به تلاوت قرآن، اندك افرادى هستند كه گوش شنوا دارند. خداوند مى‏فرمايد: « و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.» (مزمل/ 4) و نيز مى‏فرمايد:« اكنون آنچه براى شما ميسر است قرآن بخوانيد.» (مزمل/ 4) از حضرت رسول اكرم (ص) روايت شده، هر كس قرآن را پيش از سن بلوغ بخواند، حكمت را در كودكى فرا گرفته است. و فرمود: هر كس دوست دارد با پروردگارش سخن بگويد پس قرآن را بخواند، و هشدار مى‏دهند از اين كه روزى بر ما بگذرد و جزو بى ‏خبران باشيم، آنجا كه مى‏فرمايد: هر كس شبى ده آيه بخواند او را از « بى ‏خبران» نمى‏نويسند، و اگر پنجاه آيه قرائت كند با «ذاكران»، اگر سيصد آيه بخواند از شمار« رستگاران» و اگر پانصد آيه از قرآن را تلاوت نمايد از مجتهدان شمرده مى‏شود. بعضى از مؤمنان از ترس اين كه احكامِ تلاوت را نمى‏دانند خواندن قرآن را ترك مى‏كنند در حالى كه رسول خدا صلوات الله عليه مى‏فرمايد: اگر قرآن خطا و يا با لحن اشتباه خوانده شود و يا اعجمى آن را تلاوت نمايد؛ فرشته‏اى آن را همان ‏گونه كه نازل شده، برايش مي‏نويسد.

آداب تلاوت قرآن

 پيامبر خدا صلوات الله عليه در عرصه قيامت، در آن روز هولناك و دشوار با افسوس و دلى پُردرد، قرآن ‏به دست مى‏ايستد و شكايت جانكاهى را به پروردگار مى‏كند:« پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند.»(فرقان/ 30) گويا رسول خدا(ص) مى‏فرمايد خداوندا! مردم، نور، روشنگرى و بيانگرى قرآن را رها كردند، جداگر حق از باطل، رحمت و شفا را ترك گفتند، تشنه گشتند در حالى كه آب زلال و گوارا در كنارشان بود، در ظلمات زندگى كردند در حالى‏ كه در نزدشان نورِ آشكار و روشنگر بود. آه چه سنگين زيان و بزرگ خسارتى كرده است، كسى كه اين همه را رها كند! در اين بررسى مقصود ما از رها كنندگان قرآن، سركشان و ستمگران نيستند كه قرآن را بر سر نيزه كرده و با قرآن عليه قرآن مى‏جنگيدند و در پوشش اسلام و قرآن با سرنيزه‏هاى صفين قرآن را حمل مى‏كردند و يا مسجد ضرار را با انبوه منافقان پُر مى‏كنند؛ اينان دشمن‏ترين، دشمنان اسلام و قرآن‏اند، بلکه روي سخن با ايمان آوردگان، دينداران و پايبندان به مكتب است. آنان که تلاوت قرآن را رها کرده و از آن غافلند، و باعث مهجوريت و غربت قرآن شده اند. متأسفانه از پديده‏هاى آشكار در جامعه اسلامى ترك تلاوت و قرائت قرآن كريم است، با وجود آيات فراوان قرآن درباره تلاوت آن، و دعوت پيامبراكرم (ص) و امامان عليهم السلام به تلاوت قرآن، اندك افرادى هستند كه گوش شنوا دارند. خداوند مى‏فرمايد: « و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.» (مزمل/ 4) و نيز مى‏فرمايد:« اكنون آنچه براى شما ميسر است قرآن بخوانيد.» (مزمل/ 4) از حضرت رسول اكرم (ص) روايت شده، هر كس قرآن را پيش از سن بلوغ بخواند، حكمت را در كودكى فرا گرفته است. و فرمود: هر كس دوست دارد با پروردگارش سخن بگويد پس قرآن را بخواند، و هشدار مى‏دهند از اين كه روزى بر ما بگذرد و جزو بى ‏خبران باشيم، آنجا كه مى‏فرمايد: هر كس شبى ده آيه بخواند او را از « بى ‏خبران» نمى‏نويسند، و اگر پنجاه آيه قرائت كند با «ذاكران»، اگر سيصد آيه بخواند از شمار« رستگاران» و اگر پانصد آيه از قرآن را تلاوت نمايد از مجتهدان شمرده مى‏شود. بعضى از مؤمنان از ترس اين كه احكامِ تلاوت را نمى‏دانند خواندن قرآن را ترك مى‏كنند در حالى كه رسول خدا صلوات الله عليه مى‏فرمايد: اگر قرآن خطا و يا با لحن اشتباه خوانده شود و يا اعجمى آن را تلاوت نمايد؛ فرشته‏اى آن را همان ‏گونه كه نازل شده، برايش مي‏نويسد.