عدالت و قرآن قسمت بيست و چهارم
سوره نساء آيه 127
وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاء قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاء الَّلاتِي لاَ تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَن تَقُومُواْ لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِهِ عَلِيمًا
ترجمه فارسی
از تو در باره زنان فتوی می خواهند ، بگو : خدا در باره آنان به آنچه دراين کتاب بر شما خوانده می شود ، فتوی داده است اين فتوی در باب آنها و زنان پدر مرده ای است که حق مقررشان را نمی پردازيد و می خواهيد ايشان را به نکاح خود در آوريد و نيز در باب کودکان ناتوان است و بايدکه در باره يتيمان به عدالت رفتار کنيد ، و هر کار نيکی که انجام می دهيد خدا به آن آگاه است
ترجمه انگليسي
And they ask you a decision about women. Say Allah makes known to you His decision concerning them, and that which is recited to you in the Book concerning female orphans whom you do not give what is appointed for them while you desire to marry them, and concerning the weak among children, and that you should deal towards orphans with equity; and whatever good you do, Allah surely knows it.
تفسير آيه
در تفسير در المنثور است كه ابن جرير و ابن منذر از سعيد بن جبير روايت كرده اند كه گفت : در جاهليت رسم بر اين بود كه از بازماندگان ميت كسي ارث نمي برد مگر مردي كه به حد بلوغ رسيده باشد و بتواند مال ميت را سرپرستي نموده ، در آن عمل كند ( بطوري كه از بهره آن ، عائله ميت اداره شود ) و اما اطفال و همسر ميت هيچ ارثي نمي بردند، اين رسم در اسلام هم ادامه يافت تا آنكه آيات سوره نساء كه مربوط به مواريث است نازل شد و اين بر مردم گران آمد، گفتند: آخر بچه صغير كه نمي تواند و نمي داند در مال دخل و تصرفي كند چرا ارث ببرد و همسر ميت نيز همينطور، آيا اينها كه هيچ كاري از آنان ساخته نيست با مردي كه همه امور اموال ميت را اداره مي كند فرق ندارند؟ و در اين انتظار بودند كه حادثه اي آسماني رخ دهد يعني آيهاي ديگر نازل شود و حكم مزبور را نسخ كند ولي وقتي ديدند خبري نشد با خود گفتند: اگر اين قانون بماند چاره چيست ؟ چاره اي جز اين نيست كه آن را بپذيريم ، آنگاه گفتند: خوب است از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم ) بپرسيم ، در پاسخشان آيه زير نازل شد: و يستفتونك في النساء قل الله يفتيكم فيهن و ما يتلي عليكم في الكتاب يعني در اول همين سوره في يتامي النساء اللاتي لا توتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن ( تا آخر حديث ). و در همان كتاب آمده كه : عبد بن حميد و ابن جرير از ابراهيم روايت كرده اند كه در ذيل آيه مورد بحث گفته است : اگر وارث ميت دختري زشت صورت بود هيچ چيزي از ميراث را به او نمي دادند و حتي از ازدواج كردنش جلو گيري مي نمودند تا بميرد و اموالش را ارث ببرند و به همين جهت بود كه خداي تعالي اين آيه را نازل كرد مولف : اين معاني به طرق بسياري ديگر نقل شده ، هم از طرق شيعه و هم از طرق اهل سنت كه بعضي از آن روايات در اوائل سوره گذشت . و در مجمع در ذيل آيه : لا توتونهن ما كتب لهن جمله را معنا كرده به ما كتب لهن من الميراث يعني آنچه از ميراث كه خداوند براي آنان نوشته است آنگاه فرموده : اين تفسير از امام ابي جعفر (عليه السلام ) روايت شده و در تفسير قمي در ذيل آيه : و ان امراه خافت من بعلها نشوزا... گفته : اين آيه درباره دختر محمد بن مسلمه نازل شد كه او همسر رافع بن خديج بود و داشت پا به سن مي گذاشت ، و رافع بن خديج زن جواني سر او گرفت و اتفاقا در نظر او از دختر محمد بن مسلمه زيباتر هم بود ، لا جرم دختر محمد بن مسلمه به همسرش رافع گفت : من هيچ شكي ندارم كه تو از من دلسرد و رويگردان شده اي و همسر جوانت را بر من ترجيح مي دهي ، آيا جز اين است ؟ رافع گفت : همينطور است و علتش اين است كه او جوانتر و در نظر من زيباتر از تو است ، حال اگر مايل باشي قرار مي گذاريم كه من دو روز و يا سه روز سهم او باشم و يك روز سهم تو، دختر محمد بن مسلمه حاضر به اين تقسيم نشد، رافع به ناچار او را طلاق داد و بعدها يك بار ديگر او را طلاق گفت ، براي نوبت سوم كه مي خواست او را به خانه برگرداند دختر قبول نكرد و گفت : به شرطي بار ديگر همسرت مي شوم كه سهم مرا به كسي ندهي و خلاصه به فرموده آيه شريفه كه مي فرمايد: و احضرت الانفس الشح ، شح و بخل او گل كرد تا آنجا كه رافع او را راضي كرد و طبق دلخواه او مصالحه كرد و خداي تعالي در اين خصوص فرمود: و لا جناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحا و الصلح خير. بعد از آنكه آن زن راضي شد و در خانه شوهر قرار گرفت ، رافع نتوانست بين او و همسر جديد و جوانش به عدالت رفتار كند، اينجا بود كه آيه : و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم ، فلا تميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقه و بطور خلاصه فرمود: عدالت بطور حقيقي واجب نيست ، چون مقدور شما نيست ، هر قدر هم كه در رعايت آن حرص بورزيد بلكه اين مقدار واجب است كه حقوق همسري هر دو را اداء كنيد و چنان نباشد كه يكي را بلا تكليف و پا در هوا بگذاريد كه نه بيوه باشد و نه شوهر دار و اين سنت در همه مواردي كه مشابه مورد آيه باشد جاري است ، اگر زن خواست به همسري خود ادامه دهد و بر آنچه شوهرش با او مصالحه كرد رضايت داد، نه اشكالي متوجه شوهرش مي شود و نه متوجه او، و اگر نخواست به آن كيفيت به همسري خود ادامه دهد شوهرش طلاقش مي دهد و يا بين او و همسر ديگرش مساوات برقرار مي كند، غير از انتخاب يكي از اين دو راه ، راه ديگري ندارد